بحران سازیهای داخلی علیه دولت کلید خورد!
یک: “دختری در مهاباد برای نجات خویش از تجاوز خودکشی کرد”. این خبری بود که به سرعت در رسانههای مجازی پخش شد. گزارهها بلافاصله کنار هم چیده شدند و نتیجه این که: دختر کارمند هتلی در مهاباد بود. متجاوز مامور اطلاعات بوده و هتل دار در همکاری با ماموری که برای افزایش ستارههای هتل به بازدید آمده بود برای خوش خدمتی کارمندش را در اختیار او میگذارد و دختر در فرار از قصد تجاوز مامور به بالکن هتل میرود و خود را به پایین پرتاب میکند. فضای مجازی همچنان به رسالت خبردهی پرسرعت خود بدون توجه به منابع موثق یا غیرموثق آن ادامه میدهد… مخالفان خارج از کشور نیز به سخن میآیند و فضای رسانه های مجازی را ملتهب تر میکنند…چند روز بعد مردم خشمگین در اعتراض به این حادثه به خیابانها میآیند و هتل تارا محل کار و خودکشی فریناز به آتش کشیده میشود.
دو: آخرین روز مسابقات لیگ برتر فوتبال ایران با احتمال قهرمانی سه تیم آغاز میشود. از چند روز قبل تبریز برای جشن قهرمانی آماده شده حتی از احتمال حضور زنان در برخی ورزشگاهها که اسکوربوردهای بزرگ دارند سخنانی شنیده میشود…چند ساعت مانده به آغاز مسابقه ورزشگاه یادگار امام پر شده و از ورود افراد جدید جلوگیری میشود. ورزشگاهی یکدست قرمز که نوید بخش شبی شاد و مفرح برای تبریزی هست که چند سالی است تراکتورتبدیل به نماد هویتش شده. قهرمانی تراکتور بعد از ۲ بار نایب قهرمانی انتظار هواداران این تیم است… به دلیل زن بود از پای تلویزیون مسابقه را تماشا میکنم با تساوی تراکتور- نفت و نیز پیروزی سپاهان در بازی همزمان، سپاهان قهرمان شده اما بازیکنان و تماشاگران تراکتور دور قهرمانی میزنند. چرا؟؟؟ مبهوت این شادی داخل ورزشگاه هستیم تا اینکه خبر می رسد دقایق پایانی مسابقه راههای ارتباطی اعم از خطوط تلفن و اینترنت در ورزشگاه قطع شده بود لذا کمتر کسی از نتیجه بازی همزمان سپاهان و سایپا خبر داشته.
در این بی خبری شایعه ای دهان به دهان میچرخد تا به نیمکت تراکتور میرسد که سپاهان مساوی کرده و این در حکم قهرمانی تراکتور هست. آنها خوشحال از این نتیجه شادی کنان به زمین میروند و تماشاگران هم به تبعیت از آنها وارد زمین میشوند. این شادی چند دقیقه ای بیش دوام نمیآورد چون نتیجه اصلی بازی سپاهان و قهرمانیاش اعلام میشود…صندلیها شکسته میشود…شیشه ماشینها نیز…صدای مداوم آٰژیر در شهر شنیده میشود… یک روز بعد خیابانهای اصلی شهر چنان در کنترل نیروهای انتظامی است که کسی جرات ثبت تصویری این تعداد از مامورین را نمیکند! از صف نانوایی تا دانشگاه از صفحات مجازی فعالین استان تا رسانهها و افراد مخالف نظام در خارج کشور یک صحبت مشترک هست: فارسها نگذاشتند قهرمان شویم…جام را از تبریز گرفتند و به اصفهان دادند مثل همیشه که حق مان را به اصفهان دادهاند… این دولت هم دروغ گو از آب در آمد…به روحانی که هفته بعد به تبریز خواهد آمد کارت قرمز خواهیم داد…
آیا میتوان این دو جریان را که با فاصله
زمانی کم در دو منطقه اتنیکی رخ داده و تشنج هایی آفرید حادثه فرض کرد؟
مناطقی که مدعیاند سالهاست سرکوب شدهاند و مطالبات قومی و منطقه ایشان
در دولتهای مختلف به هیچ انگاشته شده. مناطقی که در هر انتخاباتی خواستار
اجرایی شدن اصول معوق قانون اساسی یعنی اصول ۱۵ و ۱۹ میشوند، وعدههایی
میشنوند، اعتماد میکنند، همراه با فضای کلی کشور همراه انتخابات میشوند
یا تحریم میکنند. اما در هر حال خبری از اجرایی شدن این اصول شنیده
نمیشود تا انتخاباتی دیگر!
این دو حادثه زمانی اهمیت مییابد که به
یادآوریم خاورمیانه درگیر جنگهای داخلی اعم از اختلافات مذهبی و قومی است.
مرزهای ایران از هر سو در محاصره کشورهایی بدون ثبات سیاسی و امنیت داخلی
است که درگیر جنگ و کشتار مردم خویش هستند. و این زنگ خطری است برای ایران
که کشوری کثیرالمله نامیده میشود. و حال این کثیرالمله بودن دستمایه ای
میشود برای بحران سازی علیه دولت. در نظر آوریم دولت روحانی در مورد
مذاکرات هسته ای علیرغم مخالفتهای شدید و علنی همچنان به راهی که آغازگرش
بود ادامه میدهد. سیاست خارجی دولت را دلواپسان نتوانستهاند مختل یا به
نفع خواستههای خود دیگر گونه و یا تعدیل کنند اما آیا در عرصه داخلی نیز
دولت خواهد توانست آن چنان که برنامه عمل خود بوده حرکت کند؟
وقوع این دو بحران که احساسات مردم را هدف قرار داده بود بسیار تاثیرگذارتر از دلواپسیها برای مذاکرات خواهد بود زیرا در اولی طرف مقابل مردمی هستند که حس تحقیر شدن از سوی دولت به آنان القا میشود اما در دومی حساب سود و زیان و صلح خواهی است. با توجه به آنچه که ذکر شد به نظر میرسد در پی شکست مخالفان دولت در به بن بست رساندن مذاکرات هسته ای و سیاست تنش زادیی خارجی دولت، آنان به بحران سازی داخلی چشم دوختهاند همانند هر ۹روز ۱ بحرانی که برای دولت اصلاحات آفریدند. و متاسفانه آنچه از شواهد و قراین بر می آید این است که مخالفان با درس گرفتن از همتایان خارجی خود در کشورهای اطراف؛ بهترین نقطه را برای بحران سازی انتخاب کرده اند و آن چیزی نیست جز مناطق اتنیکی کشور که هم آمادگی ذهنی و روانی برای اعاده حیثیت از هویت سرکوب شده شان دارند و هم به دلیل ضعف های مدیریتی که معمولا در این مناطق وجود دارد این ضعف ها بعضا تبدیل به فرصتی در دست مخالفین می شود تا با سوء استفاده از مدیران همین دولت به خود دولت ضربه بزنند. با توجه به حوادث فوق به نظر میرسد هوشیاری دولت در عرصه داخلی وجوب خود را بیشتر از هر زمانی نمایان کرده است و این می طلبد دولت همچنان که وعده داده بود به مناطق فوق نگاه ویژه و مطالبه محور داشته باشد تا هم به وعده هایش عمل نماید و هم گزینه موجود روی میز مخالفان را به نفع خود و صد البته مردم منطقه و نیز ثبات کشور مصادره کند.
اکرم خیرخواه ؛ رییس شورای استانی جمعیت زنان مسلمان نواندیش در استان آذربایجانشرقی